اگه چنین آگاهی و شهودی هست پس کجاست و چرا من تا حالا استفادهش نکردم؟
مهمترین دلیلش اینه که باورش نکردیم... هرجا هرچقدر باورش کردیم بهرهشم بردیم... مصاحبه من با یه حرفهای کمک به همین باورسازیه...در ادامه مصاحبهای که داشتیم بقیه نظرات آقای قائممقامی رو که به صورت مکتوب برامون فرستادند در تصویر بالا میبینید...
اما من هم معتقدم "ملاک حرفهای بودن" میزان توانایی فرد در استفاده از شهودش در اون کاره...(همون مهارتهای شخصی در کتاب پنجمین فرمان)...و ما با تجربه کردن یاد میگیریم که کدوم حسّ ما شهوده کدوم عقله و کدوم احساساتی سطحیه
ویژگیهای مهم تصمیمگیری شهودی این موارده:
۱. در آنی میآیند و میروند (هممون بارها حسش کردیم... یه نکتهای میگه و میره)
۲. یه آرامش قلبی پس از عمل به شهود ایجاد میشه
۳. هیچ وقت اشتباه نمیکنه. در راهنماییهاش انگار اتفاقات آشکار و مخفی جهان مورد بررسیش قرار گرفتن...
۴. با اینحال خیلی ساده و سر راسته؛ و فقط یک گام میگه...نه راهنماییِ تا آخر کار رو (مرتبط با اصل تدریجگرایی در استراتژی)
۵. این تصمیمها به هیچ وجه بر اساس تحلیلهای مغزی یا احساسات سطحی نیستند. پس تصمیمهای محاسبه شده و یا احساسی، جنسشون با شهود فرق داره
۶. هرچی اشراف شما بر موضوعتون (اشراف علمی، تجربی، تمرکز ذهنی) بیشتر باشه واضحتر صدای شهود رو میشنوید.
اگه میخواهید کاملتر و منسجم در مورد "مکانیزم عملکرد جهان" بدونین توصیه میکنم حتما جلسه اول، دوم و سوم از "دوره مدیریت استراتژیک پیشرفته" رو تهیه کنید😊
بله، میخواهم جلسه اول دوره مدیریت استراتژیک رو داشته باشم... برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را بنویسید