میدونیم که هر اتفاق یا چیزهایی که اطرافمون میبینیم "علّتی" دارن.
در پست قبل گفتم دانش مدیریت هر چیزی که نتیجه مفید داشته باشه رو بدون تعصب قبول میکنه و بکار میگیره حتی اگه درست نشناسدش!
دو نگاه در دانش مدیریت وجود داره:
۱. مدرنها: هیچ چیز با اهمیتی که غیر قابل مشاهده باشه وجود نداره. پس فقط چیزهای ظاهرشونده که میتونیم ببینیم یا در آزمایشگاه آزمایششون کنیم علّتهای واقعی این جهان هستند + همین علّتهای ظاهری هم پشت صحنه مخفی ندارن و شبیه همند و مثل مهرههای ماشین با هم قابل تعویضند. مثلا؛ هر کسی که حکم ریاست سازمان رو گرفت به یک اندازه قدرت نفوذ و اختیارتاثیرگذاری بر زیردستانش رو داره. یا دلار گران شده چون تحریمیم. یا فروشم کم شده چون بازاریابی خوبی ندارم یا ...
.
۲. فرامدرنها: اینها جدیدترند و حرفهاشون یکی نشده ولی همهشون متحدند سر اینکه جهان علّتهایی مخفی و غیر قابل مشاهده داره+ این علّتهای ظاهری، واقعا ظاهری هستند و اصل اثرگذاری زیر سرِ اون علّتهایی هست که نمیتونیم ببینیمشون. پس هرکسی رئیس شد لزوما بخاطر ریاستش، تاثیرش بر زیر دستاش شبیه رئیس قبلی نیست؛ و یه چیزهایی مخفی هست که قدرت و اختیار رئیس رو بالا و پایین میبره...اگه فروش کم شده نه مستقیما بخاطر بازاریابی ضعیفه، بلکه "بخاطر یه چیزی از جنس باور، فکر، احساس و معناست که هم بازایابی و هم فروش رو ضعیف میکنه..."
.
👈تمامی انسانها، سازمانها و شرکتهای عالی دنیا موافق نگاه دوم هستند و تجربیاتی جالب در این زمینه دارن. البته نگاه اول هم منجر به انسان و سازمانی نسبتا خوب و متوسط میشه. مدیریت فعلا هر دو شون رو مفید میدونه... ولی آینده به کدوم سمته؟؟
.
پ.ن: کتاب از خوب به عالی رو با این نگاه بخوانید
اگه میخواهید کاملتر و منسجم در مورد "دیگر علوم از نگاه سیمرغ" بدونین توصیه میکنم حتما جلسه پنجم و ششم از "دوره مدیریت استراتژیک پیشرفته" رو تهیه کنید😊
بله، میخوام جلسه پنجم دوره مدیریت استراتژیک رو داشته باشم... برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید
بله، میخوام جلسه ششم دوره مدیریت استراتژیک رو داشته باشم... برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را بنویسید